کشکول

صنعت گردشگری

کشکول

صنعت گردشگری

گفتگویی صمیمانه با محمد تاجران دوچرخه سوار ماجراجوی ایرانی

شاید بارها و بارها وقتی داخل خودروی خودتان در جاده ها رانندگی می کنید و راهی سفر هستید ناگهان دوچرخه سواری در بین زیبای مناظر اطراف نظر شما را به خود جلب می کند و ناخودآگاه کمی جلوتر ترمز می کنید و چند کلمه ای با این دوچرخه سوار داخلی یا خارجی صحبت خواهید کرد. بدون تردی مقداری خوراکی به او خواهید داد یا اینکه یک لیوان آب خنک به او تعارف می کنید و پس از کمی صحبت با او با زدن یکی دو بوق برای او آرزوی موفقیت در سفرش می کنید و با سرعت این دوچرخه سوار را به سمت مقصدتان پشت سر می گذارید. اما یکی دو دقیقه بعد و هنگامی که مشغول مرور کردن این برخورد ناگهانی هستید در ذهن خود آرزو می کنید که ای کاش جای او بودید و لذت سفر را مثل این دوچرخه سوار تجربه می کردید.

به همین منظور با محمد تاجران مهندس مکانیک و اهل مشهد که آرزوی دیرینه کودکی خود را به واقعیت رسانده و با دوچرخه خود از مرزهای ایران گذشته به گفت و گو نشسته ایم، محمد که حدود 37 سال سن دارد یک دهه و مسافتی حدود چهل هزار کیلومتر را در کشورهای مختلف این کره خاکی رکاب زده است. بدون هیچ حاشیه و با اطمینان یقین داریم که خواندن این مصاحبه خودمانی با این ماجراجوی ایرانی برای علاقمندان خالی از لطف نیست چه بسا که همین مصاحبه باعث تشویق علاقمندان به شروع سفری با دوچرخه خواهد شد.

س. قبل از این روی دوچرخه بنشینی و رکاب بزنی چه کارهایی انجام می دادی؟

خوب تا قبل از فارغ التحصیلی که معلوم هست درس و کارهای مربوط به تحصیلم بود اما پس از آن شرکتی در زمینه تحصیلی خودم افتتاح کردم که در آن شغل موفق نبودم . البته شاید بتوان گفت که این عدم موفقیت اراده من جهت رکاب زدن را بیشتر تقویت کرد و در نهایت سوار بر دوچرخه راهی جاده های داخلی شدم و پس از آن هم از مرزهای کشور گذشتم.

س. چه فعالیت های ورزشی غیر از دوچرخه سواری انجام دادی؟

اگرچه من عاشق دوچرخه سواری بودم ، اما به کوهنوردی و طبیعت گردی هم علاقمند هستم و مدتی به صورت حرفه ای کوهنوردی کردم

س. پس از اینکه شرکت خودتون را جمع کردید چه کارهایی برای امرار معاش انجام دادی؟

من برای مدت یکسال بصورت مجانی در یک اتلیه عکاسی کار کردم و تونستم عکاسی کردن حرفه ای را در این کارگاه که متعلق به یکی از دوستانم بود یادبگیرمبنابراین امروز عکسهای خوبی از سفرهای خودم به یادگار گرفتم.

س. روزی که سوار دوچرخه شدی چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتی با دوچرخه از مرزهای ایران بگذری؟

والا- من از بچگی علاقمند بودن با دوچرخه دور دنیا را سفرکنم و تجربه کسب کنم بنابراین این ، این موضوع از دوران کودکی برایم جذاب بود که امروز به واقعیت پیوسته است.

س. اینطور که معلوم هست برای رسیدن به جایگاه کنونی خودت برنامه دقیقی داشتی؟

خیر، من هرگز برنامه ای برای خودم ندارم و فقط حسم رو دنبال می کنم، نه عکاسی و نه کوهنوردی و از همه مهمتر دوچرخه سواری دور دنیا برنامه ریزی شده نبود و من فقط زمانی که احساس می کنم باید کاری را انجام دهم همون لحظه کار مورد نظرم رو انجام خواهم داد.

س. نقش خانواده در موفقیت تو چیست؟

همانطور که گفتم من یکسال قبل از شروع سفرم دور دنیا شرکتم را جمع کردم و شرایط مالی مناسبی هم نداشتم اینجا بود که نقش کلیدی خانواده باعث شد من به ایده خودم جامه عمل بپوشانم بنابراین خانواده من اصلی ترین نقش و مشوق من در این راه بودند که هنوز هم اینطور هست.

س. ازدواج کردی؟

خیر، چون با توجه به شرایط من و بدون برنامه بودن زندگی من از نظر دیگران شرایط برای ازدواجم زیاد مهیا نیست.

س. ازدواج به نوعی مانع تو در رسیدن به خواسته هایت هست؟

من این موضوع را قبول ندارم چون به هر حال در هر نوع شرایطی می توان شریک مناسب زندگی را یافت، اما من هنوز احساس اینکه باید ازدواج کنم را نداشتم و همونطور که قبلا هم اشاره کردم کاملا دنبال احساسات خودم هستم

س. این موضوع که خیلی روی آن تاکید داری یعنی چه ؟ بیشتر برایمان توضیح بدهید

با مثالی منظور دقیق خود رو بیان می کنم، اگر همین الان و میان مصاحبه به ذهنم برسد که باید به یکی از دوستان قدیمی خودم در فلان کشور تلفن بزنم به واقع مصاحبه را ترک می کنم و این کار رو انجام خواهدم داد و در مورد سفرهای خودم هم همینطور تصمیم می گیرم. یادم هست چند وقت قبل روز چهارشنبه سوری به اتفاق دوستانم رفتیم تفریح و در شهر مشهد چرخی زدیم آخر شب وقتی به منزل برگشتم ناگهان احساس کردم که همین امشب باید سفرم را آغاز کنم که ساعت 5/3 بامداد به واقع سفرم را شروع کردم بدون تردید هیچ کس حتی خودم هم نمی دانستم که امشب راهی سفر خواهم شد ولی کاملا چند ساعت قبل احساس کردم که باید بروم و باقی داستان ....

س. بنابراین ازدواج کردن شما شاید غیر ممکن باشد؟

خیر، توی این دنیای مهیج هیچ چیز غیر ممکن نیست بلکه هنوز وقت من نیست که ازدواج کنم

س. از مسئله ازدواج بگذریم دوست داری با جمع سفر کنی یا تنها ؟

من فقط تنها سفر می کنم چون آرامش سفر را به همه چیز ترجیح می دهم.

س. حتی اگر قرار باشد با دیگران که مثل خودت هستند سفر کنی؟

بله ، من هیچ وقت با گروه سفر نمی کنم و علاقمند هستم که تنها سفر کنم. البته لازم به یادآوری هست که اگر بحث سفر یعنی کار تخصصی من باشه بدون تردید تنها خواهم بود اما اگر تفریح با خانواده یا دوستان باشد که موضوع روشنه آن وقت تفریخ هست نه سفر چون سفر زندگی من هست نه علاقه من

س. وقتی روی دوچرخه در سفر هستی و به گفته خودت تنها هستی به چه چیزی فکر می کنی؟ آیا سوژه خاصی رو دنبال می کنی؟

بطور کلی زندگی برای من دو بخش هست یکی پشت سر و یکی پیش رو بنابراین من به این دو بخش فکر می کنم

س. بیشتر به کدام بخش فکر می کنی؟

من به هر دو موضوع فکر می کنم، چون همیشه بخش گذشته رو تجزیه و تحلیل می کنم تا آینده دقیقی داشته باشم به عقیده من تمام اتفاقات زندگی به یکدیگر متصل هستند پس هر اتفاقی در گذشته افتاده به دلیل نیاز امروز من به تجربه است. پس اگر گذشته رو دقیق بررسی کنیم می توانیم آینده بهتری را برای خودمان تدارک ببینیم چون می توان نشانه ها برای اتفاقات آینده را کاملا ببینیم.

س. هنگام سفر به موزیک هم گوش می کنی؟

شاید بتوانم بگویم خیر، من واقعا موسیقی خیلی کم گوش می دهم اما علاقه زیادی به کتاب های صوتی دارم چون به قصد دارم دایره لغات خودم چه فارسی و چه انگلیسی را افزایش بدهم

س. به زبان انگلیسی اشاره کردی تا چه اندازه به انگلیسی مسلط هستی و یا اینکه آیا کسانی که مثل تو قصد سفر به خارج از ایران دارند نیازی به زبان دارند یا خیر؟

ببینید اگر من قصد دارم با مردم و فرهنگ های مختلف این دهکده جهانی آشنا بشوم بدون تردید باید با آنها ارتباط برقار کنم پس به دانستن زبان آنها نیازمندم که زبان رایج بین المللی امروز انگلیسی است هرچند با سختی زیادی توانستم زبان انگلیسی را یادبگیرم چون در شرایط بسیار بد مالی بودم که حتی نمی توانستم هزینه کلاس زبان یا معلم خصوصی خودم رو پرداخت کنم اما بازهم دست ازکار برنداشتم تا اینکه موفق شدم

س. تا به حال چند کشور را دیدید؟

من تا کنون 2 قاره را رکاب زدم و حدود 24 یا 25 کشور را هم دیدم

س. دورترین کشوری را که تا به حال رکاب زدی کدام است؟

به عقیده من وقتی از درب منزل خارج شدیم یعنی اینکه دور شدیم اما فکر کنم نیوزلند دورترین مقصد من بوده

س. توضیح بدهید وقتی وارد یک کشور می شوید به طور کلی این منطقه رو سفر می کنید؟

پاسخ شما منفی هست به این صورت که به دلیل شرایط و خطرات موجود در مسیر هرگز این کار میسر نیست اما اینطور هم نیست که من یک خط مستقیم را دنبال کنم و از مبداء به مقصد خودم برسم . به عنوان مثال من برای دیدن قاره آسیا از ایران خارج شدم و وارد پاکستان، هند، نپال، بنگلادش، مالزی، تایلند، کامبوج، ویتنام، لائوس، اندونزی، نیوزلند و استرالیا گذشتم.

س. بحث نا امنی راهها برای شما محدودیت نیست؟

مبحث امنیت برای افرادی مثل من خیلی مهم هست گاهی بعضی مناطق مثل بلوچستان پاکستان خیلی نا امن هست بنابراین هرگز مسیر را از این منطقه انتخاب نخواهم کرد. بطور کلی اکثر دوچرخه سوارانی مثل من با یکدیگر در ارتباط هستند و از تجربیات و امکانات مسیرها آگاهیم پس لزومی نیست به خودم را به دردسر نخواهم انداخت.

س. تا به حال تجربه تلخی در سفرهای خودت داشتی؟

خیر من تا حالا خوشبختانه هیچ مشکلی نداشتم چون از اطلاعات دیگران و تجربه آنها او مسیرهای مناسب استفاده می کنم. البته مهمترین نکته این هست که حس آدمها به خودم را کاملا درک می کنم و متوجه مشکلات احتمالی خواهم شد. بنابراین به راحتی می توان متوجه شد که فلان شهر جای من هست یا نیست؟ البته باید به فرهنگ منطقه ای که به آن وارد شدیم احترام گذاشت تا بدون ایجاد حساسیت از اون منطقه عبور کنی

س. این موضوع داخل ایران هم صادق هست؟

والا ایران که وطن من هست و بدون تردید من هرگز تجربه بدی در این کشور نداشتم و تمام خاطرات و نوشتهای دیگران مثل من هم خوش و بدون حادثه و دردسر بوده است.

س. آیا تا به حال شده که از جایی که قصد چادر زدن داری بیرون رانده شوی؟

بله، یادم هست که در تایلند قصد چادر زدن داشتم که به دلیل ملیت ایرانی من با اسلحه از آنجا بیرون رانده شدم و تا تقریبا برای یکی دو ساعت رکاب زدم و البته گریه کردم که چرا آنها درک درستی از من و کشورم ندارند.

س. آیا برای اینگونه سفرها دوچرخه های مخصوص لازم هست یا خیر؟

اگر قصد حرفه ای سفر کردن دارید باید گفت بله ، دوچرخه و ابزار مخصوصی وجود دارد اما اگر قصد تجربه برای اولین بار یا ابتدایی را دارید با توجه به شراط کنونی ایران قصد سفر دارید می توانید از هر دوچرخه ای که اندازه شما باشد استفاده کنید . اما من همین امروز که به صورت حرفه ای سفر می کنم یک دوچرخه معمولی دارم

س. در مورد وسایل همراه شما چیست؟

بدون تردید برای اینکار وسایل خاصی هست مثل خورجین های دوچرخه ، چادر و غیره که بطور کلی همگی آنها به نوعی کوچک و کاربردی هستند.

س. آیا در ایران محدودیتی هم برای تهیه وسایل دارید؟

با توجه به اشتیاق روز افزون مردم به این ورزش و سفر با دوچرخه در ایران باید بگم بله کمبودهایی هم هست از نظر وسایل و حتی خود دوچرخه خیلی مشکل هست و قطعات یدکی نامناسب در کشور فراوان شده که نیازمند توجه بیشتر هست چون افرادی که اقدام به واردات می کنند حرفه ای به این موضوع نگاه نمی کنند بلکه فقط به فکر سودآور بودن تجارت خود هستند.

س. در حرفهای خودت گفتی دوچرخه شما در کشور چین هست چرا؟

راستش در چین می خواستم ویزا بگیرم و مجبور بودم به شانگ های بروم بنابراین  دوچرخه خودم را منزل دوستم گذاشتم که قرار بود دو روز بعد برگردم و دوباره به سفرم ادامه بدهم که تصمیم گرفتم بیام ایران و هنوز هم اونجاست.

س. اگر امروز کسی علاقمند به شروع سفری با دوچرخه باشد چقدر باید پول لازم دارد؟

این سئوال خوبی برای من نیست چون عقیده ای به این موضوع ندارم یادم هست که گفتم من بدون برنامه سفر می کنم بطوری که حتی گاهی شبانه سفرم را آغاز می کنم در همان مورد خاص وقتی به قصد سفرم منزل را ترک کردم فقط 1500 تومان پول داشتم، البته برای تهیه لوازم واقعا بستگی به خود شخص هست به عنوان مثال من بارها با دوچرخه های دوستانم سفر کردم و آنها را قرض کردم  اما بطور کلی حداقل ماهی 400 تا 500 دلار برای سفرهای خارجی پول لازم هست.

س. شما گفتید که با 1500 تومان سفرتون رو آغاز کردید؟

اگر کسی به این باور رسیده باشد که می توان با جیب خالی سفر کرد هیچ وقت از هزینه ها نخواهد ترسید اما اگر ترسی داشته باشد بدون تردید مشکل خواهد داشت.

س. به واقع ایمان داری که می توان بدون پول سفر کرد؟

ببینید انسان سفر می کنه که اعتماد کنه پس باید اعتماد داشت به هستی و خالق آن . من وقتی از ایران خارج شدم البته بعد از یکسالی که قبلا گفتم فکر می کردم که اگر بی پول شدم چه کار کنم و امیدم به کارت اعتباری همراه خودم بود تا اینکه به این نتیجه رسیدم بگذار تا این کارت را باطل کنم ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد البته یک سال طول کسید تا به این نتیجه رسیدم و در حال حاضر هرگز به پول فکر نمی کنم چون یقین دارم اگر پول نیاز داشته باشم به دستم خواهد رسید.

س. فکر نکردی که وقتی پول همراهتان تمام بشه چه اتفاقی خواهد افتاد؟

چرا من همین فکر رو داشتم بنابراین تمام پول خودم را خرج کردم، این تصمیم را زمانی گرفتم که در نیوزلند بودم آخرین اسکناس 50 دلاری خودم رو با دوستم رفیتم شام خوردیم و بالاخره پول تمام شد و من با 2 دلار پول سفرم را ادامه دادم برای رسیدن به مقصد خودم باید روزانه 120 کیلومتر رکاب می زدم و تنها با روزی 2 عدد تخم مرغ سپری می شد. البته بین راه درختان میوه هم به دادم رسیدند که تونستم میوه بخرم تا اینکه به منزل یکی از دوستانم رسیدم و ادامه راه . پس وقتی این موضوع رو تجربه می کنم که می توان بدون پول هم سفر کرد دیگه مشکلی نیست.

آیا باز هم بی پول شدی؟

بله بار دوم در کشور چین بودم که صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که هیچ پولی در کار نیست ، خیلی متعجب نشدم و با کمال آرامش و سادگی راهم را ادامه دادم. چون تجربه بی پولی را داشتم. پس چون در مسیر سفرم بودم باید ادامه می دادم و هرگز راهی برای پشیمانی من نبود پس ادامه دادم. البته شاید بتوان گفت که یک ماه بدون هیچ درآمدی و پولی صرفا با کمک دیگران در حین سفر کردم و شاید بتوان گفت که بهترین خوراک و هتل ها را در این مدت تجربه کردم.  درست به همین دلیل است که جسارت سفر کردن بدون برنامه را هم اکنون دارم چون پول برای من تعیین کننده نیست و هیچ فکری درباره این موضوع ندارم.

س. این درست هست که وقتی با دوچرخه سفر می کنی همه علاقمند به کمک به دوچرخه سوار هستند.

ببینید، وقتی با دوچرخه سفر می کنی همیشه عرق کرده ای و خسته هستی بنابراین اکثر مردم حداقل یک لیوان آب خنک رو به دوچرخه سوار با عشق و علاقه خواهند داد پس بدون تردید کمک خواهی شد.

س. اگر هنگام سفر خودت با ماشین دوچرخه سواری در مسیر ببینی چه خواهی کرد؟

بدون تردید همون کارهایی که برایم انجام دادن. به آنها کمک خواهم کرد که در یافتن مسیر و در صورت لزوم برای اسکان . به عنوان مثال چندی پیش اطراف مشهد دو دوچرخه سوار خارجی را دیدم و کارت ویزیت خودم را به اونها دادم و گفتم اگر مشکلی بود به من زنگ بزننند همین ارتباط باعث شد تا اونها رو به صخره نوردی و منزل دوستم ببرم و اوقات خوشی رو برای آنها فراهم کنم دقیقا همون اتفاقی برای خودم در دیگر کشورها افتاده بود را تکرار کردم.

س. چطور هزینه سفر را تامین می کنی؟

من به هر شهری که وارد می شوم یک درخت به یادگاری خواهم کاشت همین موضوع باعث شده که گاهی بسیار مورد توجه قرار بگیرم و در مدارس کلاسهای آموزش عکاسی و درخت کاری برگزار می کنم و برای آنها صحبت می کنم که همین موضوع می تواند برای من در آمد داشته باشد یا اینکه حداقل خوراک خودم رو به دست آورام . اما ایده هایی هم دارم اینکونه که از بچه ها می خواهم در کارگاه آموزش نقاشی من شرکت کنند و درباره خود و احساس خود به جنگ نقاشی کنند سپس این نقاشی ها را چاپ خواهم کرد و در قالب کتابی می فروشم از این قبیل کارها امرار معاش می کنم.

س. بین صحبت های خودت گفتی سفر می کنی که اعتماد کنی آیا این اعماد در زندگی روزمره خودت بکار خواهد رفت یا بکار می گیری؟

قبلا گفتم که باید به حس های خودم اعتقاد داشته باشم و من در تمام مراحل زندگی سعی می کنم به هم کس و همه چیز اعماد داشته باشم چون اگر این حس اعماد را در خودم تقویت نکنم هرگز نمی توانم به دنبال حس های خودم باشم و درگیر گرفتاری های روزانه مثل دیگران خواهم شد.

س. شاید به دید برخی افراد کسانی که اینگونه سفر می کنند  انسانهای مرفهی هستند و نیاز مالی ندارد درست هست یا خیر؟

برای همه این دسته از افراد بگویم که من 3 سال داشتم که پدرم را از دست دادم و با توجه به اینکه مادرم خانه دار بود بدون تردید شرایط زیاد مساعدی در زندگی نداشتیم . بنابراین خیر سفر کردن با دوچرخه نشانه مرفه بودن نیست. هرچند فقدان پدر باعث شد تا کمی اعتماد به نفس نداشتم و تازمانی که نتوانستم به خودم اعماد کنم مشکل داشتم و سفر باعث شد که اعتماد به نفسم را به دست آورم و البته به صورت خودآگاه اون رو کنترل کردم حتی در مرحله ای از زندگی خودم هم در پارک خوابیدم و شاید برای یادگرفتن عکاسی رایگان کار کردم هیچ وقت کاری نشانه پولدار بودن یا نبودن دیگران نیست.

س. به این عبارت که می گوید بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی اعتقاد داری؟

بدون تردید جواب مثبت هست چون سفر باعث خواهد شد تا ما در سفر آبدیده تر شویم و بتوانیم به خود و تواناهایی خود اعتماد کند و با کمال آرامش قدم به زندگی پیش روی خود بگذاریم پس سفر باعث تقویت اراده و توانمندی مسافران خواهد شد.

س. آیا هنگام سفر دلت برای ایران تنگ می شود؟

خیر، من همیشه از لحظه های خودم استفاده می کنم بنابراین به اندازه کافی از لحاظت خودم در ایران و دیگر کشورها لذت می برم تا به دنبال چیزی در آنجا نباشم و نمانم.

س. چند وقت یکبار به ایران برمی گردی؟

من بدون تردید هر سال ماه رمضان به ایران خواهم آمد چون این ماه را بسیار دوست دارم و حال و هوایی خاصی برایم به دنبال خواهد داشت بنابراین چند وقت قبل به ایران آمدم و هم اکنون هم مشغول دریافت ویزا برای کشورهایی اروپایی هستم تا سفرم را آغاز کنم.

آیا بانوان هم می توانند راه شما را پیگیری کنند،؟

داخل ایران بسیار زیاد هستند خانم هایی که علاقمند به سفر با دوچرخه هستند و با توجه به امنیت جادهای ایران بهترین شرایط برای اینکار و آنها مهیاست جواب من مثبت هست

س. اینترنت چقدر در زندگی تو نقش مثبت دارد؟

بخش زیادی از زندگی من در دنیای مجازی هست چون به دلیل نوع زندگی خودم و کارم مجبورم با دیگران و دوستان و همکاران خودم در ارتباط باشم و از تجربیات دیگران در دنیای مجازی برای سفرهای آینده خودم استفاده می کنم  بنابراین من به اینترنت کاملا وابسطه هستم و بخش زیادی از وقتی که روی دوچرخه نیستم را به اینترنت اختصاص داده ام.

س. نحوه زندگی تو باعث شده تا به جزئیات اهمیت ندهی یا اینکه به اصطلاح بی خیال باشی؟

هرگز، اینگونه نیست من چون به دوچرخه سواری به دید حرفه ای نگاه می کنم بنابراین تمام کارهای مربوط به این حرفه را بسیار دقیق دنبال می کنم چون کسی که به من مراجعه می کند و هیچ اطلاعی از گذشته من ندارد نباید مثل یک آواره به من بنگرد بلکه کسی که حرفه ای کار کرده برای او قابل احترام است و جایگاه ویژه ای خواهد داشت پس همه فعالیت های من مربوط به سفر کاملا حرفه ای و دقیق است و هرگز بی خیال چیزی نیستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد