نویسنده: عماد عزتی
امروزه صنعت گردشگری با توجه به تنوع و البته تقاضاهای متفاوت گردشگران به شاخه های گسترده ای تبدیل شده است که یکی از آنها گردشگری ادبی است، در این نوع گردشگری، گردشگر به دنبال یافتن و درک زوایای مختلف زندگی یکی از مشاهیر نامدار ادبی، هنری یا علمی بار سفر از دیار خود به کشوری دیگر می بندد و فارغ از هرگونه جاذبه دیگر در مقصدش در آن مکان اقامت و سوژه مورد نظرش را دنبال می کند. به عنوان مثال بسیاری از اروپائیان وقتی به ایران سفر می کنند سعی دارند صرفا مسیر سفر مارکوپولو در جاده ابریشم را دنبال کنند تا شاید لذت سفرشان دوچندان شود و درک بهتری از مطالعه سفرنامه او داشته باشند.
با این انگیزه و در قرن حاضر حتی بسیاری از کتابخانه ها یا سالن های نمایش می توانند جزئی از سفر این گروه از گردشگران و علاقمندان به فرهنگ و هنر در منطقه ای خاص باشد و از آنجا که اکثر کشورهای متمدن علاقمند به حفظ و حراست از فرهنگشان هستند این نوع گردشگری را جدی گرفته و با ریزبینی شرایط و نحوه گسترش آن را داخل مرزهایشان پیگیری می کنند به نوعی که تنها ایالات متحده آمریکا از این نوع گردشگری توانسته سالانه حدود یک میلیارد دلار درآمد کسب کند.
اگرچه چندی پیش و در روز جهانی گردشگری با همکاری و به پیشنهاد ایران شعار گفت و گوی تمدن ها برای این روز انتخاب و جشن گرفته شد که بر اهمیت حفظ و حراست از فرهنگ و تمدن های باستان تاکید داشت اما به واقع کمکار ترین کشور در این زمینه را می توان کشور پیشنهاد دهنده این شعار یعنی ایران نامید ، چون بعد از گذشت بیش از یک دهه از آن اتفاق میمون ایران باستان هنوز در فهرست مقاصد گردشگری ادبی بین المللی جایگاهی ندارد و تنها هر سال روز بزرگداشت سعدی یا حافظ این بحث میان افکار عمومی و رسانه گل می کند و پس از چند روز به دست فراموشی سپرده می شود این درحالی است که گردشگری ادبی در گوشت و پوست و خون ایران زمین گره خورده است و حالا که قصد توسعه گردشگری را داریم نباید از آن غافل باشیم.
«آرش نورآقایی» پژوهشگر و رئیس کانون انجمن های صنفی راهنمایان گردشگری کشور ، معتقد است ایران که در زمینه گردشگری ادبی به عنوان مستعدترین شاخههای گردشگری و غنیترین آنهاست میتواند درآمد هنگفتی را در صنعت گردشگری به کشور تزریق کند.
گردشگری ادبی یا دیدار قبور؟
از سوی دیگر نورآقایی در این زمینه می گوید: ایران بزرگانی چون حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی دارد. بهطور طبیعی باید یکی از پردرآمدترینها در این زمینه باشد اما در کمال ناباوری ایران در این زمینه جزو کمکارترین کشورها بوده است.
رئیس کانون انجمن های صنفی راهنمایان گردشگری کشور ضمن تاکید بر افکار عمومی درباره گردشگری ادبی ایران می گوید: کم کاری ما زمانی مشخص میشود که بدانیم حتی در زمینه نگهداری فیزیکی از آرامگاههای مفاخر ایران هم موفق نبودهایم و گردشگری ادبی را خلاصه در شیراز می دانیم بلکه شهرهای دیگر از جمله تهران نیز به عنوان پایتخت کشور میتواند به عنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری ادبی شناخته شود که به اعتقاد بسیاری آن چیزی که در شیراز هم به وقوع میپیوندد گردشگری ادبی نیست، بلکه دیدار از قبور و آرامگاههاست.
در این باره می توان اشاره کرد که اگر از یک ایرانی بخواهیم مسیر سفر ناصرخسرو را کمی برایمان تشریح کند با اینکه در این تمدن زندگی کرده و حداقل یکی دو کتاب ادبی و باستانی را مطالعه کرده نمی تواند این کار را انجام دهد اما همین شخص اطلاعات اولیه و مفیدی درباره شهرهای رم و پاریس یا لندن داشته و در برخی موارد نام تعدادی از بزرگان هنری و ادبی آنها را نیز به یاد دارد .
بسیاری از دست اندرکاران صنعت گردشگری ادبی دلیل اصلی عدم موفقیت گردشگری ادبی در ایران را به 3 عامل عدم رونق گردشگری فرهنگی در اماکن واقعی ، خیالی یا حتی ساختگی که هر کدام زیرمجموعه های این نوع گردشگری هستند، می دانند. در حالی که کشور همسایه ایران ترکیه هر ساله در سالروز وفات مولانا در شهر قونیه مراسمی برپا می کند و هزاران هزار گردشگر را در این شهر به عنوان گردشگران ادبی و برای بزرگداشت این شاعر گردهم جمع می کند و به خوبی از این سه عامل یعنی جاذبه های واقعی مثل مقبره مولانا ، برنامه های خیالی از دوران زندگی مولانا و حتی نمایش نامه ها ، مشاعره ها و یا دیگر برنامه های تدارک دیده شده مثل مراسم اجرای موسیقی سنتی زنده با استفاده از اشعار این شاعر بزرگ استفاده می کند. حال آنکه مولوی در اصل یکی از مشاهیر ایرانی است نه اهل ترکیه، اما ایران چه کرده است؟
آرش نورآقایی نویسنده کتاب «عدد، نماد، اسطوره» با اشاره به اینکه برای بسیاری از شهرها از جمله کاشان میتوان تور گردشگری ادبی تعریف کرد می گوید: در کاشان سه میراث جهانی ثبت کردهایم: فرشبافی، مشهد اردهال به عنوان میراث معنوی و باغ فین به عنوان باغ ایرانی؛ چه اشکالی دارد یک تور گردشگری ادبی تعریف کنیم تا کسی که میآید مشهد اردهال و فاتحهای برای سهراب میخواند، دوکیلومتر آنسوتر گلستانه را ببیند، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است.
به گفته رئیس هیئت مدیره انجمن راهنمایان گردشگری، فرهنگ و تاریخ ایران بر بستر ادبیات جاری است. برای مثال خیام یک ریاضیدان و منجم است که شعر هم میگوید یا ابن سینا پزشک و حکیمی است که شعر را میشناسد. پس ادبیات با گوشت و پوست و خون این مردم آمیخته است و چه خوب که راهنمایان گردشگری و کارشناسان ادبیات در کنار هم به تعریف مسیرهایی بپردازند که سعدی طی کرده یا روستای محل زندگی فردوسی کجا بوده و سیاوش کسرایی و سهراب سپهری که کتابی دارد با عنوان « هنوز در سفرم...» به چه فضاهایی اشاره کرده؛ در هر حال ادبیات، ارزش افزودهای برای گردشگری است و متولیان فرهنگی باید به این نکته توجه کنند.
نورآقایی در ادامه می گوید: دولت ازبکستان، هر ساله پول میدهد تا بیایند سر خاک ابن سینا قرآن بخوانند. ما چقدر به ساخت و تجهیز موزه پزشکی در همدان فکر کردهایم؟
اسطوره ها در گردشگری ادبی ایران جایگاهی ندارند
آرش نورآقایی، با تاکید بر ضرورت توجه به اسطورهها و افسانهها در توسعه گردشگری ایران می گوید: شاید لازم به یادآوری نباشد که ایران ما از لحاظ تنوع اسطورهها و افسانهها مقام ویژهای دارد. با این وجود، ما از این زاویه، خود را در میان کشورهای دیگر دنیا و حتی گردشگران داخلی مطرح نکردهایم. به عنوان مثال به جرات می توان گفت تعداد بسیار کمی از هموطنان ما درباره مجسمهای که در وسط میدان «حر» وجود دارد، می دانند و می توانند گوشه از داستان این مجسمه را تعریف کنند. این در حال است که ایتالیاییها در شهر «ورونا»، دو قبر نمادین به نام «رومئو» و «ژولیت» ساختهاند که هر ساله هزاران گردشگر برای دیدن این قبرها به ورونا سفر میکنند و همه میدانند که رومئو و ژولیت، نام دو شخصیت افسانهای نمایشنامه شکسپیر است و هیچکدام از این دو، وجود خارجی نداشته و ندارند.
به هر حال از این دست جاذبه های گردشگری در گوشه و کنار دهکده جهانی بسیار هستند و میتواند صدها مورد آن را نام برد و در واقع استفاده از اسطورهها و افسانهها برای جذب گردشگر، یکی از شیوههای هوشمندانه در این زمینه است که متاسفانه علی رغم وجود صدها نمونه در ایران باستانی تاکنون مورد توجه مسئولان گردشگری کشورمان قرار نگرفته اند.