کشکول

صنعت گردشگری

کشکول

صنعت گردشگری

وزارتی به نام گردشگری و اما و اگرهایش

تقریبا یک دهه قبل بود که برای اولین بار صحبت وزارتخانه‌شدن  میراث فرهنگی و گردشگری ایران مطرح شد و در گیرودار موارد قانونی این روند اگرچه در شور اول از سوی نمایندگان ری آورد یک فاصله 24 ساعته برای رای گیری دوباره باعث شد تا این طرح که ابتدای رای مجلس را گرفته بود دوباره به رای گذشته شد و نهایتا همان سازمان ماند.

·         چطور شدکه  دوباره رای‌گیری شد؟

اگر به آن موضوع دوباره توجه کنیم درخواهیم یافت هنگام به رای گذاشته شدن طرح وزارت گردشگری ابتدا تمام نمایندگان با توجه به اهمیت موضوع با اتفاق نظر به این طرح رای دادند و اما هنوز جلسه علنی مجلس تمام نشده بود که قرار براین شد برای تایید کار دوباره این امر به رای گیری گذاشته شود و هیات رئیسه یک فرصت 24 ساعته به آن دادند در این میان ناگهان گروهی عنوان کردند ممکن در صورت وزارتخانه شدن گردشگری با توجه به ماهیت کار نمایندگان مجبور به سئوال‌های متعددی از وزیر باشند و از این رو وزیر نمی‌توانست به خوبی کارش را انجام دهد و بنابراین باید دوباره تجدید نظر می‌شد؟

·         به نظر شما این نظر درستی بود؟

خیر، چون اگر قرار باشد این وزارتخانه شکل بگیرد بدون تردید دستورها و خط مشی آن کاملا مشخص بود مگر امروز وزیر فرهنگ یا دیگر وزرا هر روز برای پاسخگویی به مجلس دعوت می‌شوند. هرچند اگر لازم باشد بالاخره این حق مسلم نمایندگان است که این کار را انجام دهند .

·         پس چرا این موضوع مطرح شد؟

من فکر می‌کنم چون گروهی علاقه نداشتند این نهاد به سامان خود برسد و همین شرایط بهترین فرصت برای اعمال نظرهای غیر اصولی بود تصمیم به مطرح کردن این مشکل گرفتند و در همان 24 ساعت که بیان شد با استفاده از لابی‌های خود توانستند رای مجلس را تغییر دهند. بنابراین هیچ مشکلی نبود به جز اینکه گروهی غیر متخصص نمی‌خواستند سازمان میراث فرهنگی سرو سامان بگیرد.

·         همانطور که می‌دانید تقریبا ده سال پیش بود که طرح وزارتخانه‌شدن سازمان میراث فرهنگی از سوی نمایندگان مجلس رای نیاورد و سازمان میراث فرهنگی شکل گرفت نظر شما با توجه به سمت قبلی خودتان در این سازمان چیست؟

بطور کلی من با این طرح بسیار موافق هستم اما در سوی مخالف نظرها براین است که چون سازمان میراث فرهنگی یک سازمان فرا بخشی است اگر به صورت وزارتخانه اداره شود به صورت بخشی خواهد شد و نمی‌تواند آنطور که باید کارهایش را پیگیری کند که فکر می‌کنم این عقیده کاملا اشتباهی است. به عنوان مثال وزارت اطلاعات هم یک سازمان فرابخشی است که به صورت یک وزارتخانه هم اکنون مشغول انجام وظیفه است.

این درحالی است که میراث فرهنگی وزیر داشت چون وزیر مربوطه با حق رای وارد هیات دولت می‌شد می‌توانست از امکانات و ارتباطات خود با دیگر وزرا درجهت ارتقای جایگاه گردشگری گام بردارد و مفیدتر از رئیس امروزی انجام وظیفه نماید. دراین زمینه می‌‌توان به همکاری وزارت راه، وزارت نیرو برای توسعه زیرساخت‌های مورد نیاز گردشگری اشاره کرد.

اگر سازمان میراث فرهنگی وزارتخانه می‌شد نظارت نمایندگان و درواقع نظارت غیر مستقیم مردم بر میراث فرهنگی به شدت بالا می‌رفت. جالب اینجاست که اگر این اتفاق می‌افتاد به دلیل اینکه نمایندگان علاقمند بودند در حوزه انتخابیه‌خود کارهایی انجام بدهند ناخودآگاه نظارت و نگهداری از میراث فرهنگی ایران بالاتر می‌رفت و در نهایت روند احیاء و نگهداری بهبود می‌یافت.

دراین صورت نمایندگان از وزیر مربوطه می‌خواستند درباره نگهداری و احیای مناطق باستانی دقت کرده و تعداد موزه‌ها و امکان گردشگری خود به خود افزایش می‌یافت و درآمد استان‌‌ها و شهرستان‌های مستعد نیز روبه صعود می‌رفت، اینها در واقع تنها گوشه‌ ای از اهمیت وزارتخانه شدن میراث فرهنگی هستند. البته این درحالی است که اگر خطایی در مجموعه روی میداد دسترسی به وزیر از سوی نمایندگان مردم نیز ساده تر بود روند بهبود کار ساده‌تر می‌شد نه امروز که درواقع شخص رئیس جمهور در این زمینه مسئول است و سئوال کردن از ایشان می‌تواند رنگ و بوی سیاسی گرفته و نمایندگان ترجیح می‌دهند در این زمینه وارد نشوند که در این زمینه شاهد افول صنعت گردشگری بودیم.

بنابراین اگر به این کارنامه ده ساله بنگریم درخواهیم یافت چون نظام بازرسی و نظارتی مجلس در این نهاد بسیار کم و غیر قابل اتکاست سازمان میراث فرهنگی نتوانسته آنطور که از یک وزارتخانه انتظار داشتیم انجام وظیفه کند و در جهت توسعه گردشگری و ارتقاء جایگاه این صنعت اقدام نماید. به عقیده من بد نیست دوباره این موضوع یعنی وزارتخانه شدن میراث فرهنگی دوباره تجدید نظر شده و به آن از سوی مجلس توجه شود.

·         اگر بخواهید این یک دهه را ارزیابی کنید چه می‌‌گویید؟

بانگرش بر جایگاه گردشگری ایران در سطح بین المللی و حتی داخلی باید از خودمان بپرسیم آیا واقعا سازمان میراث فرهنگی توانسته مفید واقع شود؟ کم آسیب دیدیم در این زمینه؟ آیا توانسته‌ایم ارتقای جایگاه داشته باشیم؟ پاسخ این سئوال‌ها درواقع آنچه است که باید برای این ده سال درنظر داشته باشیم. حالا چطور قرار است دوباره همین راه اشتباه را ادامه دهیم؟ چون هدف این بود که میراث فرهنگی به شکل علمی و عملی نگهداری شود و درکنارش رشد گردشگری را تجربه کنیم درحالی که هیچ یک از این اهداف محقق نشد و تنها برخی اطلاعات اشتباه به دیگران داده شد.

·         اگر بخواهیم دولت دهم و یازدهم را با یکدیگر مقایسه کنیم عملکرد سازمان در این دو دولت چگونه بوده است؟

به نظر من دراین میان کمی مشترکات است و کمی هم تمایز درکار است که باید با ریزبینی به آنها توجه داشته باشیم. اولین اشتراک این است که هردو انصافا تلاش می‌کردند برای اینکه سازمان را در جهت توسعه هدایت کنند بخصوص در بخش گردشگری این امر مشهود بود. اما تمایزی که در دولت یازدهم به این روند کمک کرد بحث تعامل با جهان است چون بسیاری از گردشگران علاقمند به آرامش و امنیت هستند که این امر حداقل در سخنان دولت یازدهم کاملا مشهود بود. در دولت دهم چون تشنج‌زدایی مطرح نبود با توجه به تبلیغات منفی علیه کشورمان (به ناحق) کمتر مسافران حاضر به خطرکردن و آمدن به ایران بودند و دنیا توجهی به این منطقه از جهان با تمام جاذبه‌هایش نداشت،  اما در دولت یازدهم بخصوص در سال اول این امر کاملا مشهود بود. همین موضوع یک هیجان بسیار زیادی در زمینه حضور گردشگران خارجی به کشورمان ایجاد کرد که پس از مدت‌ها بسیار جای توجه داشت. اما متاسفانه این موضوع پس از یک سال فروکش کرد و دوباره تقریبا به همان روند قبلی بازگشت

 

 

 

 

اگر می شد ؛ چه می شد!؟

نویسنده : عماد عزتی

هنوز طرح وزارتخانه شدن سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری را فراموش نکرده ایم و مدارک آن هنوز از مجلس شورای اسلامی خارج نشده  است، طرحی که با مطرح شدنش سر و صدایی به راه انداخت و بسیاری را وادار به واکنش نشان دادن کرد.

اگرچه در یک نگاه آن زمان این طرح زیاد به نفع گردشگری کشورمان نبود و نجفی به عنوان رئیس سابق این سازمان با اجرایی شدنش مخالفت کرد؛ اما نکته ای بسیار ظریف را در خود پنهان کرده بود که در گرماگرم انتقادات و اظهار نظرهای مختلف حتی ریاست پیشین سازمان نیز  به آن توجه نکرد و متوجه اهمیت آن نشد. به راستی آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که اگر سازمان میراث فرهنگی وزارتخانه شده بود چه می شد؟ یا اینکه اگر می شد؛ چه می شد؟

شاید همان لحظه برخی بحث کوچک کردن دولت و مشارکت هرچه بیشتر بخش خصوصی را به میان آورند و دیگران هم از ماهیت غیر متعارف سازمان میراث فرهنگی به دلیل گستردگی فراوانش بگویند؛ اما بدون تردید همه در یک نظر مشترک هستند که انجام تغییر و تحولات در یک وزارتخانه کار ساده ای نیست و یک نفر نمی تواند برای آن تصمیم بگیرد چون رای و نظر جمعی ازنمایندگان برای این کار لازم است ؛ در حالی که  تغییر رئیس یک سازمان مثل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تصمیمی است کاملا فردی که طبق روال عادی موجودد اکثرا از روی اجبار صورت می گیرد و کمتر با مشورت صاحبنظران و از روی حساب و کتاب اجرایی می شود.

 این در حالی است که همه جایگاه ویژه صنعت گردشگری در اقتصاد بین المللی را می دانیم و از اهمیت ورود دلارهای صادرات نامرئی به جای دلارهای نفتی در اقتصاد کشورمان باخبریم  اما فراموش کرده ایم ثابت بودن مدیریت و پایدار بودن مصوبه های آن مدیر نیاز اصلی این روند است که شاید نجفی و سایر مسئولان مخالف وزارتخانه شدن میراث فرهنگی زیاد به آن توجه نکرده بودند و هم اکنون با پیامی که نجفی به واسطه استعفای ناگهانی خود به همگان داد به اهمیت آن پی برده اند .

به هر حال ثابت و پیگیری سیاست های عقلانی و منطقی در سازمان میراث فرهنگی کشورمان با توجه به رویکرد دولت یازدهم یکی از ملزومات موفقیت گردشگری کشورمان است و باید کاملا به آن توجه داشته باشیم . پس حالا که پیام استعفای نجفی یعنی نابسامانی موجود سازمان میراث فرهنگی را دریافتیم ، بجاست به آن توجه کنیم و با توجه به منافع ملی و البته صلاح مملکت شرایط وزارتخانه شدن این سازمان را فراهم کنیم تا حداقل از فصلی شدن مدیریت سازمان جلوگیری کرده و زمینه حضور افراد متخصص و البته آشنا به امور گردشگری را در این سازمان پراهمیت مهیا کنیم.